سايه بي تو در آيينه


در ره مي رفتم

 باز بي تو به آيينه رسيدم

تصوير سايه‌يي  ديدم

تو نبودي 

در سايه

جز غبار نديدم

 

 

يادم امد

 كه چرا آن روز چه زيبا شد

من كه نبودم

در چشمان تو  نگه كردم

خود را  نمايان   يافتم 

تو!

 در آينه نگه كردي

 من!

 زيبا نگه كردم

آيينه خود زيبا نبود

تو آمدي

زيبا شد

تو رفتي و

حتي آن تصوير زشت هم ديگر نبود

بدون تو

سايه ديدم

بي هيچ زشت و زيبايي

فقط غبار ديدم

كه به دنبال تو مي گشت

در راه

بدنبال تو

template Joomla