علم بهتر است يا ثروت

علم بهتر است يا ثروت

 

داستان انشأ اين بود:

در كشوري كه ديكتاتور حاكم است, «علم بهتر است يا ثروت؟»

 يكي از شاگران نوشت علم و چند صفحه‌يي هم استدال كرد.

علم ثروتي است  تضمين دار ولي ثروت  مي تواند هر لحظه دچار نابودي قرار گيرد

معلم انشأ را خواند و از شاگرد پرسيد:

 

 

«خوب اگر تو زمين زيادي داشته باشي   چه خطري متوجه زمينت هست؟»

شاگرد جواب داد،

«شايد زلزله بيايد و زمين  مرا به زير بكشد و يا سونامي بيايد زمين مرا با خود به دريا ببريد».

معلم جواب داد زلزلهيي كه زمين را به زير ببرد حتما قبل از آن خودت را به زير برده و در مورد سونامي هم همين طور.

«تو گرسنگي نكشيده يي كه علم از سرت بپرد».

شاگرد خوب اگر علم  داشته باشم همه مرا استخدام مي كنند.

معلم:« كه علم تورا  در خدمت ثروت قرار دهند و يا علمت را براي  بيرون كشيدن ثروت از ديگران به كار ببرند. البته لقمه ناني به تو خواهند داد ولي با علم تو به دنبال اندوختن ثروت بر خواهند آمد».

شاگرد نمي دانست ديگر چه جوابي بدهد.

معلم  انشأيش را پاره كرد.

شاگرد ديگر نوشته بود ثروت.

 و استدلال كرد ه بود كه  اگر ثروتمند باشي از همه بينياز خواهي بود و بي نيازي  كمال قدرت انسان و برتري اوست.

معلم كه معلوم بود مقداري  هم عصباني است جواب داد:

«اگر علم نداشته باشي چطور ميتواني ثروت را به كار گيري؟»

شاگرد   جوابي را كه در ذهن آماده كرده بود داد:

«كسي را استخدام مي كنم كه علم داشته باشد».

 معلم پوزخندي زد و گفت:

«وقتي علم نداشته باشي  چطور مي تواني بفهمي كه همان كسي كه استخدام كردي زيرآببت را نمي زند؟»

شاگرد: «كسي را اسيتخدام مي كنم كه او  را كنترل كند».

معلم: «چه كسي كنترل كننده را كنترل مي كند؟»

شاگرد :« خودم».

معلم: «تو علم نداري فقط ثروت داري. كنترل خود يك علم است».

شاگرد ساكت ماند

معلم انشأيش را پاره كرد.

هر دو شاگرد پرسيدند پس چه خوب است؟

نه علم و نه ثروت!!

پس چه چي خوب است؟

معلم درجا پاسخ نداد

 و بعد به آهستگي گفت:

«در كشوري كه ديكتاتوري حاكم است,دست برافراشته  بر ثروت و علم ارجعيت دارد...»

و  كلاس را ترك كرد.

معلم ديگر از آن به بعد به كلاس نيامد.

دو شاگرد نيز همينطور.

آنها به دنبال چيزي كه بهتر بود رفتند.

 

 

template Joomla