آزمايش هنر و هنرمند در زمان فاشيست

معرفي آثار هنري م مشيري-رهنورد

آزمايش هنر و هنرمند در زمان سلطه فاشيسم

جهت دريافت كتاب با ايميل

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تماس بگيريد
Life of a number of   artists
within  and outside Germany under fascism

M.Moshiri
March2006

 

Isbn: 3-00-018170-9

 

انجمن نشر فرهنگ و ادب ايران- پاريس 
         


هنر  و هنرمند در عصر فاشيسم



بعد از شكست خفت‌بار آلمان در جنگ  جهاني اول،  جامعة آلمان در پي آثار اين شكست به هر سو كشيده مي‌شد و به دنبال منجي مي‌گشت  تا  به  آلماني تحقير شدة و  شكست خورده   مجدداً  روحيه داده  و  اوضاع نا به سامان كشور را  سامان دهد و آنارشيسم   را مهار كند.  در اين زمان تورم در آلمان بيداد مي‌كرد.  در اين شرايط بود كه احزاب «چپ»  و« راست» در آلمان شروع به رشد نمودند.   احزاب راست افراطي كه در پي ايجاد «آلمان بزرگ» بودند در جامعه از مقبوليت بيشتري  نسبت به احزاب چپ برخوردار بودند.   در همين ايام بود كه حزب كارگران سوسياليست ملي آلمان تاسيس شد و به زودي هيتلر زمام امور آن را به دست گرفت

.
 هيتلر، اين اتريشي سرگردان و ولگرد ولي شجاع،   سخنران بسيار زبر دستي بود و با شعار ايجاد آلمان بزرگ  و سازماندهي منسجم حزبي توانست   ظرف ده سال  در جامعة آن روز آلمان به عنوان يكي از رهبران تعيين‌كنندة صحنه سياست در آيد. در اواخر دهة دوم  اين قرن حزب او قدرتمندترين حزب آلمان محسوب مي‌شد. با قدرت‌يابي حزب نازيها، جنگ بين راست و چپ نيز در آلمان شدت گرفت. در حالي كه چپهاي آلمان نسبت به خطر قدرت‌گيري فاشيسم در كشورشان هشدار مي‌دادند  ولي با توجه به حمايت و يا سكوت  احزاب سنتي راست، حزب هيتلر قدرت بيشتري مييافت.   عملاً در اوايل دهة سوم  تشكيلات منسجم  حزب قدرت واقعي اجرايي در آلمان بود   و در بسياري از موارد كار پليس را نيز خودسرانه  انجام   داده و مخالفان هيتلر را سركوب مي‌كرد.
از طرف ديگر ماشين عظيم تبليغاتي حزب،  هيتلر را فرشتهيي توصيف مي‌كرد كه اگر در انتخابات پيروز شود همة شيطانها از آلمان بيرون خواهند رفت!!
در  سال  1932كتابي به قلم هاينريش هوفمن تحت عنوان  «هيتلر آن‌طور كه كسي او را نمي‌شناسد»  منتشر شد كه در آن هيتلر به عنوان فردي  هنرمند، صلح دوست و طرفدار حيوانات توصيف  مي‌شد.( عكس  صفحه10)
 عملاً  حزب هيتلر دولتي در دولت بود و دولت قانوني ناتوان از حل معضلات جامعه، هر چه بيشتر  كشور و ملت آلمان را   به سمت حزب  و شخص هيتلر  سوق مي‌داد.  در اين زمان هنرمندان و روشفكران  كه زبان ملت محسوب مي‌شوند در مقابل يك سؤال مهم قرار گرفتند:
 در جهت تأمين  منافع مادي،  خود را  در خدمت هيتلر قرار دهند و مبلغ مستقيم و غير مستقيم حزب و شخص هيتلر باشند يا براي منافع وطن، راه مبارزه با سلطه فاشيسم را در پيش گيرند.
 مسلم است كه لحظه انتخاب  لحظه  ساده‌يي نيست. هر انسان و هر هنرمند و انديشمندي در اين لحظه با افكارمختلفي مواجه است كه  مي‌توان آن را جنگ سخت دو چهرة انسان در مقابل هم  ناميد. از يك سو انسان در پي منافع مادي و هوسهاي نفساني است و از هيچ رذالتي فرو نمي‌گذارد و از طرف ديگر خود و همه هستي و بود و نبودش را در راه همنوع خود و آزادي  فدا مي‌كند. او بايد بر   منافع فردي، دست آورد ساليان،  رسيدن به مراتب شغلي و امكانات بالاتر،  حفظ خانواده و دوستان،  لذتهاي مادي و جنسي و...  پا گذارد و از طرف ديگر راه سرخ مقاومت در برابر ديكتاتور و از دست دادن همه چيزهايي كه برايشان سالها زحمت كشيده است  و جان و هستي خود، آوارگي و در به دري، آيندهيي نامعلوم و از همه بدتر مارك خائن خوردن،  از دست دادن امكانات انتشار آثار و ارائه آن به  جامعه -چيزي كه راه نفس هر هنر مند و انديشمند را تشكيل ميدهد-، فقر و بيماري در تبعيد  و در نهايت امكان شكنجه و اعدام شدن خود و عزيران و دوستان را بر گزيند.
سرنوشت هنرمندان و انديشمندان  در زمان سلطة فاشيسم  در آلمان  داستاني است بس آموزنده كه در هر عصري تازه و زنده است  و مي‌توان از آن درسهايي بس پربار گرفت و به كار بست.
 آيا اين  اتفاقي است كه امثال برتولت برشت نمايش‌نويس و شاعر بزرگ قرن و معلم بزرگ انسان  و توماس مان بزرگترين  رومان نويس قرن بيستم  آلمان و برندة جايزة نوبل ادبيات سال 1929  و  كارل  فون اوسيتسكي، نويسنده، خبرنگار و  فعال حقوق‌بشر و برندة جايزه صلح نوبل سال 1936  و مارلينه ديتريش، سرشناس‌ترين هنرپيشه آلماني قرن بيستم  و... از ميان انديشمندان و هنرمنداني برخاسته‌اند كه در جبهه ضد فاشيسم براي استقرار آزادي در وطنشان مبارزه مي‌كردند؟ البته بودند هنرمندان سرشناسي نظير ريفنشتال كه بهترين فيلمساز دهة سوم قرن بيستم محسوب  مي‌شد و خود را در خدمت ديكتاتور قرار دادند و امروز هم‌چون  لگه‌ننگي براي هنر و هنرمند  محسوب مي‌شوند.  سرنوشت امثال ريفنشتال براي هر هنرمند در زمانة افزايش اختناق(1)  ماية عبرت و پند است. امروز ملت آلمان با نفرت از هيتلر و حمايت‌كنندگانش نام مي‌برد. امروز   كساني مانند برشت و مان    كه در زمان سلطة فاشيسم خائن ناميده مي‌شدند،  افتخار آلمان و آلمانيها مي‌باشند  و اسمشان را بر دانشگاهها و  موزه‌ها و اماكن ادبي، هنري و سياسي مي‌گذارند. آنهايي كه «هنر واقعي (2)» را در مقابل  «هنر سياه (3)»  برگزيدند و مرگ و در به دري را بر ننگ سازش و همكاري با ديكتاتور ترجيح دادند.  در ايران فردا نيز تاريخ در مورد هنر و هنرمندان در عصر سلطة فاشيسم مذهبي،  قضاوت خود را  خواهد كرد.
1- شعر «به تولد يافتگان بعدي»
2- هنر در خدمت جامعه و مردم
3-هنر در خدمت ديكتاتور

                         م.مشيري

خواندن اين كتاب را به همه هموطنان توصيه مي كنم                         

template Joomla