مارك خورده - هورست تلچيك
- توضیحات
- دسته: مقالات
- بازدید: 1659
مارك خورده
بیش از 3،000 نفر از مجاهدین خلق در معرض خطر مرگ هستند.
باید به سرعت به آنها کمک شود.
بقلم هورست تلچیک روزنامه سراسري زود دويچه سايتونگ 27 مارس
سه هزار و یک صد انسان، زنان و مردان در معرض خطرجانی شدید هستند، آنها ماهها در انتظار هستند که جهان آزاد به آنها پناه بدهد. سیصد نفر از آنها می خواهند به آلمان بیایند. مدتهاست زمان آن رسیده است که دولت فدرال دست به اقدام بزند. مدتهاست زمان آن رسیده که سیاستمدارانی که به طور مداوم از حقوق بشر, انسانیت و عدالت صحبت میکنند, کلمات خود را به عمل تبدیل کنند. اما سکوت عجیبی در تقریبا تمامي احزاب وجود دارد، حتی در حزب سبزها، با وجود کارکنان ایرانی آن و یا شايد هم دقيقا به همین خاطر؟
بله, موضوع در مورد ایرانیهاست, در مورد 3100 ایرانی که در تبعید در عراق زندگی میکنند, اعضای جنبش اپوزیسیون ایرانیِ مجاهدین خلق (MEK). آنها جزيی از ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران هستند. اعضای آنها در برابر رژیم خودکامه شاه مقاومت کردند. بله : حتی مقاومت قهرآمیز. خیلی از رهبران آنها دستگیر و بعد اعدام شدند. پس از سرنگونی شاه در سال 1979 مقاومت آنها علیه دیکتاتوری آخوندها, به ویژه برعلیه آیت الله خمینی شكل گرفت. ”چشمه خون” خميني [ اشاره به چشمه خون رژيم در بهشت زهرا – م] كه باصطلاح از خون دهها هزار قرباني رژيمِ جديد ترور نشأت ميگرفت، تنفربرانگيز بود. باز هم، اعضای سازمان مجاهدین خلق، زندانی شدند و تحت شکنجه و اعدام قرار گرفتند. رژيم چهره آنها را در افكارعمومي بین المللی تحت عنوان سازمان تروريستي مخدوش ميكرد.
اينكه آنها مقاومت خود را با دستكشهاي مخملي انجام ندادند را كسي نميخواهد منكر شود. ليست اتهامات طولاني است. ولي كسي نميداند كه كدام حقيقت است و كدام تبليغات رژيم ملاها براي بدنام كردن آنان. رسيدگي هاي قضايي در دادگاههاي اتحاديه اروپا، فرانسه و انگلستان در اين هدف كه سازمان مجاهدين خلق را بعنوان يك سازمان تروريستي طبقه بندي نمايند، ناكام ماندند. تا چندی پیش سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا قرار داشت. وزیر امورخارجه وقت امریکا هیلاری کلینتون و تعداد زیادی از سناتورهای متنفذ باعث شدند که اسم سازمان از لیست خارج شود.
موضوع این نیست که اقدامات يك جنبش مقاومت ایراني بر علیه رژیم شاه و برعلیه رژیم دیکتاتوری خونین ملاها را ارزش گذاري كرده و يا حتي مشروع كنيم. موضوع در حال حاضر بر سر جان 3100 ایرانی , اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است که از 25 سال پيش به عراق پناه برده اند. آنها طی سالیان محل زندگی خودشان کمپ اشرف را ايجاد كردند. بعد از حمله نظامی امریکا به عراق در سال 2003 از طرف سربازان امریکایی مورد حفاظت قرارگرفتند. بعد از بیرون آمدن نیروهای امریکایی از عراق مسئوليت اين كمپ را دولت عراق برعهده گرفت. از آن زمان تاكنون حملات نظامی عليه ساكنان غیر مسلح کمپ شدت يافته اند. درجريان اين حملات 50 نفراز ساكنان کشته شدند. بیش از 1100 زن و مرد زخمی شدند. چهار سال ونیم اين کمپ در محاصره قرار داشت با 300 بلندگو که بی وقفه سروصدا میکردند.
درپي اصابت موشك به اردوگاه، هشت نفر کشته شدند. خشونت ادامه خواهد یافت
دولت عراق در سال گذشته تمامي ساكنان (اشرف) را با اين قول كه بزودي به آنها اجازه خروج از عراق بدهد، مجبور به جابجايي به كمپ ليبرتي ـ كمپ سابق امريكاييان ـ كرد. آنها اجازه نيافتند بخش عمده دارايي هاي شخصي خود را نيز با خود بهمراه ببرند. شرايط زندگي در چنين مكان بسيار تنگي كه در ميان ديوارهاي بلند محصور شده است، بسا وخيم تر شد.
بدليل اينكه به مجاهدين قول داده شده بود كه اين محل يك كمپ ترانزيت موقت باشد آنها به اين درخواست جواب مثبت دادند , در كمپ ليبرتي بايد موقعيت پناهندگي آنها دوباره چك مي شد تا به كشورهايي كه آنها را مي پذيرفتند منتقل شوند. مارتين كوبلر نماينده سازمان ملل در عراق, هم به ساكنان و هم بصورت علني وعده داده بود كه كمپ ليبرتي از استانداردهاي بين المللي برخورداراست و بهمين دليل نيز قابل اطمينان مي باشد.
در اين اثنا، كمپ ليبرتي كه از بنگالهايي كنار هم چيده شده با فاصله هاي بسيار تنگ، تشكيل شده، هدف يك حمله موشكي خونين جديد قرارگرفت. 8 تن از ساكنين كشته شدند كه در بين آنها سه نفرشان را آلمان مي بايست مي پذيرفت. 100 زن و مرد مجروح شده اند. اين حمله موشكي از طرف سازمان ملل, وزيرخارجه اتحاديه اروپا، خانم اشتون و همچنين دولتهاي امريكا, فرانسه و ايتاليا و نروژ و استراليا بشدت محكوم شده است. اما متاسفانه حملات ديگري نيز در راه هستند. دولت نوري المالكي كه از نظر سياسي با رژيم ملاها پيوند خورده و مسئول حفاظت كمپ است كمترين علاقه اي به حفاظت نشان نميدهد تا اين مشكل يعني پناهندگان ايراني از اينطريق زدوده شوند. مالكي خيلي راحت توضيح داد كه او نميتواند جلوي حملات موشكي را بگيرد.
بنا براين زمان آن فرارسيده است كه كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل, كمپ ليبرتي را بعنوان يك كمپ پناهندگي برسميت بشناسد و به پناهندگان يك حفاظت بين المللي داده شود. همچنين اين قابل فهم نيست كه چرا چك دوباره و كنترل موقعيت پناهندگي اين پناهندگان با توجه به خطرات موجود بايد ماهها بطول انجامد.
يكبار ديگر بايد تاكيد كرد: بحث جان 3100 انسان اعم از زن و مرد مطرح است. آنها ميخواهند به امريكا و اروپا بيايند. تعداد 300 نفر از اين افراد در خطر, خواهان آمدن به آلمان هستند. 3 نفر از آنها اكنون كشته شده اند. چرا ما نياز به اينهمه زمان براي روالهاي بوروكراتيك و اداري داريم؟ ماهها چك براي اينكه دوباره تصميم بگيريم؟ همه اين افراد داراي موقعيت پناهندگي برسميت شناخته شده هستند. اين موقعيت شامل حال عباس جوهري كه سخت مجروح شده و نياز شديدي به درمان در آلمان داشت نيز مي شد. او از سال 1996 داراي پاسپورت پناهندگي از شهر كلن بود. وي جديدا فوت كرد به اين دليل كه از زدن يك مهرتاييد يا دادن يك اجازه سفر از طرف سفارت آلمان به او خودداري شده بود. اين يك افتضاح است كه فرياد آن به آسمان مي رسد. مخارج و هزينه نيز نميتواند موضوع بوده باشد چرا كه اقوام و دوستان وي در آلمان پذيراي اين مخارج بودند.
در اينجا نوع دوستي و انساندوستي از ما طلب ميشود. براي انسانهايي كه در معرض كشتار قرار دارند، اطلاعيه هاي علني براي بيان تاثر، ابراز انزجار و تنفر از عمل تروريستي و همچنين اشاره كردن به مسئوليت دولت مالكي در عراق، سودي ندارد. آنها ميخواهند آزاد باشند، آنها ميخواهند امنيت داشته باشند، آنها ميخواهند زندگي كنند.
و هنگاميكه وزير كشور و وزير خارجه به طي شدن روالهاي اداري و انجام چك و كنترلها احاله ميدهند و از زير بار هرگونه مسئوليت و جوابگو بودن جا خالي مي كنند، در چنين شرايطي خانم صدراعظم مركل بايد تصميم بگيرد، چرا كه مسئله صرفِ حيات و بود و نبود مطرح است. اين براي ايرانيان تبعيدي نيز صادق است، حتي اگر اين ايرانيان زماني عليه نظامهاي بوضوح ظالم با توسل به مقاومت قهرآميز مبارزه كرده باشند ـ و يا دقيقا به همين دليل ـ آنها حق برخورداري از بشردوستي را دارند و بايد از قضا در كشوري مانند آلمان از چنين حقي برخوردار باشند.
---------------------------------------------------------
هورست تلچيك، 72 ساله، مشاور نزديك صدراعظم هلموت كهل بود. او در مذاكرات وحدت دو آلمان شركت داشت. رياست بنياد كوآنت [بنياد شركت ماشين سازي BMW - م.] و تا سال 2008 رئيس كنفرانس امنيتي مونيخ بود.