«خميني در آشويتس»
- توضیحات
- دسته: مقالات
- بازدید: 1903
«خميني در آشويتس»
در نزديكي ميدان براندنبورگ در برلين در مساحتي قريب نيم كيلومتر مريع ديوارهاي بتوني بعنوان نماد هلوكاست ميباشند.
ابتدا انسان از خود سئوال مي كند كه اين همه ديوار هاي بتوني سرد و بي روح چه معنايي دارند؟
تا كسي آشويتس را به چشم نديده باشد نمي تواند از ابعاد هلوكاست تصوير درستي داشته باشد و حتي درك كند كه اين ديوارهاي بتوني چرا نماد كشتار قرار گرفته اند.
آنها نماد كشتار سرد و بدون هيج احساس انساني مي باشند.
طي قريب پنج سال درآشويتس بين يك ميليون و سيصد هزار تا چهار ميليون انسان كشته شده اند.
ابتدا قرار بر اين بود كه اين محل جهت نگهداري زندانيان سياسي آلماني و لهستاني باشد و حداكثر مي توانست 10 هزار زنداني را در خود جاي دهد.
اولين سري زندانيان سياسي كه تماما آلماني بودند در تاريخ 20 ماي 1340 وارد اين محل شدند. سري بعدي حدود 800 زنداني سياسي از كشور لهستان بودند.
اما هيملر رئيس گشتاپو بنا به خواست هيتلر دنبال محلي مي گشت كه هم به معادن و خطوط راه آهن نزديك باشد و هم بتوانند در آنجا نسل يهوديان و كوليها و كساني را كه نازيها نژاد پست مي شماردند، را بطور متمركز و سيستماتيك نابود كنند.
تئوري برتري نژادي توجيه ايدئولوژيكي كشتار ها بود.
هيملر بارها از اين اردوگاه ديدن كرد. در نهايت بعلت نزديكي اين محل به معادن مورد نياز صنايع و نزديكي به مرزهاي آلمان در آن زمان و داشتن خطوط راه آهن ، اردوگاه آشتويس بعنوان محل كشتار جمعي انتخاب شد.
كار سنگين در معادن بدون هيج غذايي و مرگ در اثر بيماري اصلي ترين شيوه كشتار بودند.
به اين صورت يهوديان و كوليها و مخالفين از سراسر اروپا با قطار راهي كارخانه مرگ آشتويتس شدند.
كشتار جمعي از ماي 1342 شروع شده و تا ابتداي سال 1945 به طول انجاميد.
«كار رها مي سازد»
بر سر درش نوشته ” كار رها مي سازد” . اين شعار البته شعار درستي است ولي منظوري شيطاني در آن نهفته است. معناي واقعي اين شعار اين است:” كار شاق به همراه گرسنگي ، شكنجه و توهين، انسان را از زندگي انساني دور مي سازد بنحوي كه بهترين آرزو براي ساكنان آشويتس لحظه مرگ خواهد شد و به راحتي به آن تن مي دادند.
همه چيز در خدمت هر چه ساده تر كردن مرگ اسراي زنداني بوده است. كار كشتار بدون هيچ احساسي در جلادان پيش برده مي شود. زنداني آشويتس از هيچ حقي برخودار نيست. نازيها يك هدف بيش ندارند. هر چه بيشتر كشتن. براي اينكار سيستم اداري در كنار سيستم كشتار كار خود را بخوبي انجام مي دهد. در اين سيستم صدها زن و مرد آلماني مشغول بكار بودند. كارشان تسهيل كشتار بود و بعد از آن با رضايت راهي منازل خود مي شدند و در كنار خانواده زندگي عادي خود را داشتند. كسي كه كشتن بسياري از انسانها را در طول روز ترتيب داده بود براحتي در كنار زن و بچه اش تفريح مي كرد . موزيك گوش مي كرد و غذا مي خورد و فردايش به كشتار خود ادامه مي داد
روح پليد خميني در آشويتس
در همه جا روح پليد خميني را ميتوان ديد. او مشغول كارآموزي از شيوهاي گشتاپو است تا آنرا بر سر ايرانيان دربند به مرحله اجرا در آورد. كسي كه آشويتس را مي بيند درك بهتري از شيوه هاي آخوندي در كشتار، شكنجه و اعدام در ايران خواهد داشت. بسياري از شيوه ها در آشويتس عليه انسانهاي بي گناهي كه جرمشان دينشان هست يا نژادشان هماني است كه در اوين يا در ديگر مركز مرگ رژيم بر سر قربانيان دربند ايراني كه جرمشان فقط آزادي خواستن است اجرا ميشود.
گويا خميني در هر گوشهيي بر جناياتها نازيهاي نظاره ميكند و آموزش ميگيرد. او را در همان جا مي توان ديد و احساس كرد كه تجسم روح پليد شيطاني حاكم بر آشويتس در اوين است. حال از حمايت آخوندهاي زمان رضا شاه از هيتلر درك بهتري ميتوان داشت.
از سلولهاي تك نفره قبر مانند در بلوك 11 آشويتس تا سلولهاي اوين و تا شيوه هاي شكنجه و تحقير زندانيان . از خانههاي مسكوني تجاوز به زندانيان زن جوان و كشتار دستجعي زندانيان در كشتارهاي جمعي سال 1367 .
خون گرفتن از زندانيان تا سر حد مرگ و اعدام اجساد بدون داشتن هيچ خوني در بدن. و انواع و اقسام شيوه هاي مشابه ديگر در اوين و آشويتس.
االبته مقاومت مردم ايران و زندانيان مانع از تبديل اوين به آشويتس شد. و اين مانعي برزگ براي خميني بود اما در قتل. عام زندانيان در سال 67 كارخانه كشتار بمانند آشويتس در اوين نيز برقرار شده بود.
ورود به كارخانه مرگ
وقتي به آشتويتس نزديك مي شويم از چند كيلومتري قلب آدم دچارضربان مي شود. به جايي مي رويم كه بيش از يك ميليون نفر انسان بيگناه با بي رحمانه ترين شيوه ها كشته شده اند.
فضا بسيار سنگين مي شود. همين نزديك شدن به اين محل خود لحظاتي سخت و غير قابل وصف را بوجود مي آورند. لحظاتي كه موقع بازديد از كارخانه مرگ بارها به سراغ انسان مي آيند و هنوز در دستور زبان فارسي كلماتي براي وصف آن يافت نمي شوند.
به شهري مدرن مي رسيم. هيچ نشانه يي از مرگ در اين شهر نيست جز تابلوي كوچكي كه ما را بسمت نمايشگاه مرگ آشويتس هدايت مي كند. گفته مي شود اهالي اين شهر از كشتار درون اردوگاه خبر نداشتند و فكر مي كردند كه آنجا اردوگاه كار اجباريست ولي بوي سوزاندن انسانها 24 ساعته در اين شهر به مشام مي رسيده است و مردم فكر مي كردند كه اين بوي كارخانه چرم سازي مي باشد.
متاسفانه دولت لهستان با نوسازي و پاك سازي محيط سعي كرده كه فضاي مخوف را تبدبل به نمايشكاهي قابل ديدن نمايد ولي هر آن چيزي كه هنوز باقي مانده انسان را منقلب مي كند.
از دروازه يي كه بر بالاي آن جمله” كار رها مي سازد” وارد محوطه مي شويم. از اين دروازه بين 1300000 تا 4 ميليون انسان بيگناه به كام مرگي دردناك و مخوف فرستاده شده اند. مدتي در جلوي دروازه مي ايستم و انسانهايي را كه از زير آن عبور كرده اند را تجسم مي كنم .
هزاران انسان، پير و جوان. زن و مرد كه بعد از يك سفر طولاني و دردناك با قطار و در كوپه هاي چوبي بدون هيچ آب و غذايي به آنجا رسيده اند. كوپه هاي قطارهايي كه هم محل زندگي بوده و هم مر. و هم محل دستشويي و استفراغ بيماران. بسياري در حين همين انتقال هدفمند براي كشتار در حين سفر در گوشه يي در جلو چشم ديگران مرده اند. كساني كه باقي مي مانند خبر ندارند كه مرده ها خوشبخترين آنها بوده اند.
هزاران كودك از شير خواره تا بزرگتر در كنار مادرانشان در اين كوپه هاي مرگ شاهد مرگ همسفرنشان هستند و گرسنه و تشنه شيوه مي كنند. مادر نيز جز محبت مادرانه اش چيزي براي دادن به آنها ندارد. وقتي قطار هاي مرگ به آشويتس مي رسند ابتدا مرده ها توسط ساكنان قديمي تر آشويتس تخليه مي شوند. در موارد زيادي هم قبل از رسيده به آشتويتس قطار در محلي توقف مي كرده و مسافرين پياده شده و در جا اعدام مي شدند و باز اينها نيز جزو خوشبخترينها بوده اند. مرگ در آشويتس زير شكنجه و تحقير بدترين نوع مرگ كه مسافربن از آن بي خبرند در غير اين صورت همه قبل از ر سيدن به آن محل خود و كودكانشان را بدست خويش مي كشتند.
دهها هزار كودك و زن در آشويتس تحويل آزمايشگاههاي پزشكي گشتاپو شدند و و به كام مرگي هولناك فرستاده شدند. كودكاني ديگري هم كه به آشتويتس وارد شدند عاقبتي بهتر از مادران و پدرانشان نيافتند و در مرگي مخفوف آنها را همراهي كردند.
دسته هاي زندانيان بعد از ثبت كليه لباسهاي خود را در آورده و وسايلي كه دارند تحويل نازيها مي دهند، از قبل به آنها گفته شده بود كه بهترين وسايل را براي زندگي در اردوگاه با خود بياورند. اين وسايل بار زده شده و بفروش مي رسيده است.
فرقي نمي كند در زمستان باشد يا تابستان همه لخت مادر زاد بايد صف بكشند تا لباس زندانيان به آنها داده شود. زندانيان زن جوان و زيبا از همان ابتدا جدا شده و به خانه هاي تجاوز جمعي برده مي شوند. قبل بردن آنها به اين محلها نازيها آنها را كه بدو ن هيچ پوششي بودند دوره كرده و تمسخر مي كردند و يا افسران قر باني تجاوز خود را از ميان آنها انتخاب مي كردند. قربانيان بجز دستان خود پوششي نداشتند. نهايتا نيز همين زنان جوان بعد از مدتي كه ديگر براي نازيها بي مصرف مي شدند بدست آنها كشته شده يا خودشان را مي كشتند. در موقع تجاوز به اين قربانيان نازيها به آنها ميگفتند كه افتخار كن كه يك نژاد برتر به تو كه يك نژاد پست هستي توجه كرده است. در اينجا نيز صحنه هاي تجاوز پاسداران خميني به زنان زنداني قبل از اعدامشان تداعي مي شود.
بعضا وقتها سولههاي آسايشگاه براي پذيرش تازه واردان جا نداشت به اين زنان و مردان گفته مي شد كه بايد ابتدا جهت پاكيزه و ضد عفوني شدن به حمام بروند. محل نظير حمامهاي عمومي است ولي از شير آب گاز سمي وارد مي شود و همه را مي كشد . اگر هم كسي در اثر گاز كشته نمي شد نازيها با زدن تير به سرشان آنها را مي كشتند . هزاران جسد روي هم انباشته شده توسط زندانياني كه ما به ازاي لقمه يي نان خالي بانازيها همكاري مي كنند به كوره هاي آدم سوزي برده مي شوند. اين كوره ها در همه ساعت 24 ساعته مشغول به كار بوده اند، قبل از سوختن موي سر آنها و بعضا به همراه پوست سرشان بريده و جهت بردن به كارخانه هاي دمپايي يا كفش سازي صادر مي شوند اين يكي از منابع درآمد در آشتويتس است.
باقي مانده به محلهايي به نام آسايشگاه كه همان بازداشتگاه مرگ است فرستاده مي شدند، در اين محل با تختهاي چوبي سه تا چهار طبقه به هر 4 تا 5 قرباني يك تخت جوبي 90 تا 180 سانتي داده مي شود.
از غذا و درمان هيچ خبري نبود چرا كه بر اساس دستور برلين اين محل براي كشتار و نابودي يهوديان اروپا ساخته شده بود. جهت كشتار جمعي و نابودي يهوديان در اروپا آرشيتكهاي نازي طرحي را تهيه كردند و آن طرح تاسيس يك كارخانه مرگ بود.
در طول 5 سال كار اين كارخانه مرگ تنها توانستند 700 نفر از آن بگريزند. نازيها برايي زهر چشم گرفتن ابتدا اقوام متواريان را در جلوي چشم بقيه به طرز فجيعي مي كشتند و سپس نوبت هم بلوكيهاي آنها بود. اصل بر اين بود كه بيشتر بكشند تا محل سريعتر براي قربانيان بعدي خالي شود.
ديوار سياه
بين بولوكهاي مخوف 10 و 11 ديوار سياه قرار دارد. در اين محل هزاران زن مرد اسير اعدام شده اند. زندانيان را ابتدا لخت كرده و بعد از تحقير زياد به جلوي اين ديوار برده و از پشت سر به مغزشان شليك مي كردند. روزانه دهها و بعضا صدها نفر در صف اعدام قرار داشتند. شليك به مغر انسانسانها جزو تفريح افسران گشتاپو بود
كار وسيله كشتار
يكي از شيوه هاي كشتن كار شاق بود. قربانيان بدون و هيچ غذايي مجبور به انجام كارهاي سخت مي شدند. هر كس هم از آن سر باز مي زد درجا اعدام مي شد. بعضا كارها هيچ معنايي نداشت و فقط براي مردن نفرات انجام مي شد. براي مثال تعداد زيادي را براي كندن يك چاله بزرگ مي آوردند. اينها كساني بودند كه بعلت ضعف در اثر بي غذايي توان انجام هيچ كاري را نداشتند. اگر كسي از كار كردن ابا مي كرد درجا در مغرش شليك مي شد. هر كس كه شروع به كندن مي كرد نيز اغلب در حين كار در اثر ضعف يا بيهوش مي شد يا مي مرد. جسد ها را مزدوراني كه تن به ذلت همكاري با نازيها داده بودند به كوره هاي آدم سوزي مي بردند. اين گوره ها تا پايان سال 1943 تمام وقت مشغول كار بودند. روغن حاصله از سوختن جسدها در بشكه ها جمع آوري شده و براي كار خانه هاي صابون پزي ارسال مي شد. در مجموع در آشتويتس 4 كوره انسان سوزي وجود داشت.
آزمايشهاي پزشكي
دكترهاي گشتاپو آزمايشهاي خود بر روي انسانها را با دست باز بر روي كودكان و زنان زنداني انجام مي دادند. هزاران كودك و زن در اثر اين آزمايشها به طرز فجيعي كشته شدند. يكي از آزمايشهاي متداول تاثير گازهاي سمي بر روي انسانها بود. محققين نازيها بدنبال گازي بودند كه سريعتر و دردناك تر بكشد و ابتدا همه گازها را د ر اتاقهاي گاز بر روي اين زندانيان آزمايش مي كردند.
وقتي مي خواهي آشتويتس را ترك كني احساس مي كني كه آدم ديگري شده ايي. تو آن كه وارد شده بودي ديگر در تمامي عمرت نخواهي بود. كارخانه مرگ و تجسم انسانهاي در بند و شيوه كشتار آنها در روح و احساس آدمي تاثيرات زيادي برجاي مي گذارد و حال مي تواند انسان درك بهتري از ابعاد جنايات آخوندها در ايران نيز داشته باشد. بسياري از شيوه ها يكسان است. و روح حاكم بر دستگاه كشتار درآشويتس همان روحي است كه در اوين حاكم است. در آنجا هيتلر و هيملر قهقهه مرگ سر مي دهند در اوين خميني و لاجوري و خامنه يي.
م. مشيري(رهنورد)
28 تير 1392