” خلق جديد” تحولي شگرف تاريخي
روز جمعه 28 سپتامبر وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد كه نام سازمان مجاهدين خلق ايران ديگر در ليست تروريستي اين وزارتخانه نيست و خط خورده است و هر گونه منعي و مانعي براي كار در آمريكا براي اين سازمان برداشته شده است. البته وزارتخارجه همزمان به „دلبخواه نبودن“ اين تصميم اعتراف كرد( كه البته جاي تعجب نيز نداشت) چرا كه دادگاه استيناف كلمبيا در واشينگتون با حكم بيسابقه تاريخي خود راهي ديگر براي خانم وزير خارجه باقي نگذاشته بود.
البته كه اين يك تصميم سياسي بود كه تبعات آن در آينده به خصوص در آمريكا و در منطقه خاور ميانه بصورت استراتژيكي بروز خواهد كرد.
اما چرا آنرا يك خلق جديد مي توان ناميد؟
اگر كسي جريان ليست گزاري 15 سال پيش را به ياد آورد بخوبي در آن زمان مشخص بود كه اين نامگزاري جز چشم و چراغ زدن به دولت آخوند خاتمي نبود . آمريكا همه تخم مرغهاي خود را در سبد خاتمي نهاد و فكر مي كرد با اين كمك بزرگ به دولت خاتمي موضع او را در مقابل جناح خامنه يي تقويت اساسي مي كند و بزودي تخم مرغهاي چيده شده در سبد تبديل به يك نيمروي خشمزه خواهد شد ولي در پس شيخ عبا سفيد رياكار، ولي فقيه يك افعي هار از سبد رمالي خود به نام آحمدي نژاد بيرون كشيد و در سال 2009 نيز تظاهراتهاي ميليوني مردم ايران را به خاك و خون كشيد.
لابيهاي دولت خاتمي در آمريكا و جناحهاي اقتصادي در اين كشور نيز خواهان همين روش خصومت آميز دولت آمريكا در قبال اصلي ترين اپوزيسيون ايران بودند و بعد از خاتمي هم اين روال در راستاي سياست مماشات با آخوندها ادامه يافت. 15 سال تبليغات عليه سازمان و رهبرانش در آمريكا رواج داشت. آري برچسب ناعادلانه تروريستي نياز به توجيه نظري هم داشت و كسي و هيچ ”مقام مسئول و يا غير مسئول با نام و يا بي نام” در وزارت خارجه آمريكا بحق چيزي در اين زمينه كم نگذاشت.
در ليست تروريستي بودن بمعناي حكم مرگ براي اين سازمان بود و ماموران اجرايي حكم نيز از هيچ چيز كوتاه نيامدند. مقرهاي اين سازمان بمباران شد. اعضاي آن تحت تعقيب قرار گرفتند . رهبري مقاومت و اعضاي كادر هاي آن در جريان 17 ژوئن 2003 به صورت ناجوانمردانه يي مورد تهاجم و دستگيري و در معرض اخراج به ايران قر ار گرفته و اموال آنها تخريب و پولهايشان تماما توقيف شد و اين همزمان بود به خلع سلاح شدن سازمان در كمپ اشرف توسط نيروهاي آمريكايي. سيل اتهامات در رسانه هاي آمريكايي نيز به سوي اين سازمان روان شد.
بواقع در يك نظر منطقي هيچ جاي اميدي براي ادامه حيات اين سازمان حداقل در اين مقطع نبود.
خاطر نشان مي شود كه تنها ابر قدرت جهان نيازي به توضيح اعمالش و تصميماتش اگر لازم نداند نداشته و ندارد. او از جنگ جهاني دوم يكه تاز جهان بوده و هست. حتي دولتها در مقابلش زياد امكان عرضه اندام ندارند. براي مثال در پاكستان بدون اطلاع دولت اين كشور به مقر بن لادن حمله مي كند از آلمان و بسياري از كشورها ي ديگر به عنوان سر پلي جهت بازجويي و انتقال نفرات دستگير شده در اقصي نقاط جهان به زندان استفاده مي كند و خود راضامن امنيت جهاني ميداند. كشو ري و سازماني ياراي درافتادن با آنرا مطلقا ندارد و نداشته است.
اينكه يك سازمان از كشوري جهان سومي توانسته وزرات خارجه تنها ابر قدرت را به چالش بكشد و با شكل دادن جبهه يي استوار از دو حزب اصلي اين كشور جهت حمايت از حق ضايع شده اش و در انتها با استفاده از اهرمهاي سياسي و قضايي در خود آمريكا و با تكيه بر صبر و استقامت و گذشت اعضايش در اشرف و سراسر جهان وزارت خارجه را مجبور كند كه نامش را از ليست تروريستي در آورد بواقع يك خلق جديد است و يك روزنه اميد براي ايجاد جهاني بهتر و عادلتر . اين پروسه تبديل به يك روش نوين چه در قضا و در سياست در كشور آمريكا خواهد گرديد كه مي توان در موارد مشابه به آن استناد كرد. آري اين يك تحول شگرف با ابعاي جهاني است كه رهبريت سازمان مجاهدين خلق و مجاهدان كمپ اشرف با دادن بهايي سنگين خلق كردند كه در آينده اثرات آن هر چه بيشتر بارز خواهد شد. تلاشي كه با شعار مي توان و بايد خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت ايران مصرانه پيگيري شده و با قبول خطرات بزرگ به ثمر نشست.
بر مردم ايران مبارك باد
م.مشيري (رهنود)
مهر1391