مگه نه؟
ترجمه شعر از آلماني به فارسي
مگه نه؟
من هراسي ندارم
چرا كه تو با مني. مگه نه؟
من از تاريكي خوفي ندارم
چرا كه تو نوري. مگه نه؟
«باز ميآيم»
چندي پيش هموطني به نام صبا از ديار بي قراران , سرزمين آذربادگان از تبريز قهرمان نامه اي برايم نوشت كه در آن ضمن عرض ارادت به تمامي رهروان راه آزادي وطن و قهرمانان ارتش آزاديبخش از جانب آنها چند دستهگل بر مزار سرداران بزرگ ملت ايران ستار و با قر خان و همچنين نويسندة مبارز جلال آل احمد, گذاشته است. او ضمن تشريح شرايطي كه در آن مردم ما به سر مي برند از زندگي در ايران تحت نام «لوليدن» ياد كرده است. اين شعر در ارتباط با همين نامه است.
«باز ميآيم»
در شهر من
از اين در بسته دگر سواري عبور نكرد .
و هيچ دري جز در به اتاق شكنجه باز نشد
و پنجره راهي به سوي نور نداشت
مگر به سوي ميدان تير
از آن فرشتهاي(1) كه در ماه ميديدند
جز ابليسي نصيب سرزمين من نشد
و اين بيغوله كه خانه ناميده اند آنرا
در باغچه اش به جز خار و گور خواهر و برادرم(2) باقي نماند
و آب حوض زيباي خانهمان
جز خوناب تن عاشقان نبود
و ماهيان حوضش جز زالوان
جانِ جانانِ دل
جانِ جانانِ دل
اين فرياد ِ كيست
كه مرا آواز ميدهد
اين صداي حنجر كيست
كه از ژرفايي دور و از ساحلي نزديك ميآيد
مرا ميخواند
مرا ميخواهد
مرا ميجويد
مرا مييابد
«مرا ميربايد»
و سوار بر بالهاي ابريشمي نور
از خود پرواز ميدهد
«خورشيد حنيف»
چهلمين سالگرد تاسيس سازمان مجاهدين مبارك باد
«خورشيد حنيف»
...در انتها
وزان همه
يك صدا باقي ماند
و آن صداي چكمه بود!
در سكوتي وهمگين
«آهن بود پولاد ميرود»
«آهن بود پولاد ميرود»
شعله در شعله
رود در رود
دريا در دريا
كوه در كوه
صخره در صخره
هزار بازو
هزار مشت
هزار اميد
هزار در هزار شعله شد
تا« ندا» برخاست
بهار آید به میهن گل بباره
بهار آید به میهن گل بباره
بها ر آمد دوباره باز بهاره
دلم با يادِ ايران بيقراره
به ياد آن وطن دل در تب و تاب
به گلزار وطن باز لاله زاره
ميان لاله ها توفان به پا شد
به خاك خشكِ تشنه ژاله باره
رفيقان آتشي اكنون به پا شد
ميان شعلهها پيدا بهاره
بپا خيزيم ، رويم در ره فروزان
ببين در ره كنون صدها سواره
بهاران مي رسد اكنون خرامان
به دامانش ببین گل بیشماره
وطن درعشق آزادی خرو شان
که آرش وش به میدان پا گذاره
كنون رزمي دگر، فصلي دگر شد
ببین شب را چراغان با ستاره
من و تو، ما اگر گردیم به یک سر
بهار آید بهمیهن گل بباره
م.مشيري( حميد ايراني) نوروز 84
هاينه، مبارزي براي تغيير و شاعري براي انقلاب
هاينه، مبارزي براي تغيير و شاعري براي انقلاب
فريدريش نيچه: بالاترين درك از غزل را من در غزليات هاينريش هاينه دريافتم
دوران زندگي هاينريش هاينه، يكي از بزرگترين شاعران قرن 19 آلمان تماما در زماني بود كه اروپا دستخوش تغييرات بنيادين ناشي از انقلاب كبير فرانسه بود. او در سال 1797 در شهر زيباي دوسلدروف در يك خانواده يهودي به دنيا آمد. در اين زمان هنوز موج تحولات انقلاب فرانسه كه در 14 ژوئيه 1789 با فتح و خراب كردن زندان باستيل در پاريس توسط بي خانمانان شروع شده بود سراسر اروپا و كشورهاي همجوار آنرا در قاره آسيا در مي نورديد. دوساله بود كه در سال 1799ناپلئون بناپارات ژنرال ارتش انقلابي فرانسه زمام امور كشور فرانسه را به دست گرفت. دوران جواني هاينه در تحولات بنيادين اروپا همراه بود. هاينريش عاشق ارزشهاي والاي انقلاب فرانسه بود و با ديگر همفكرانش تلاش در متحول كردن جامعه آن روز آلمان را داشت. دولتهاي پروس و اطريش در آن هنگام بر سرزمينهاي آلماني زبان حاكم بودند . هر دو حكومت به شدت مستبد و دشمن انقلاب فرانسه محسوب مي شدند و به فرانسه انقلابي اعلام جنگ دادند
گوته « پلي بين شرق و غرب»
گوته « پلي بين شرق و غرب»
گوته يكي از نامورترين شاعران جهان است.
گوته فقط شاعر نبود او از برجستهترين نويسندگان, هنرمندان و محققان عصر خود بهشمار ميرفت. در جهان بيني او طبيعت و انسان دو «چيز» جدا از هم نبودند بلكه هر دو, جز يك عنصر, كه حيات تكامل بخش را تشكيل ميدادند تلقي ميشدند. ذات هستي را او در انسان و طبيعت مييافت . او خدارا در كليسا و يا در آسمانها جستجو نميكرد بلكه خدايش, مظهر قدرتي بود كه انسان را در پهنه زندگي هدايت كرده و طبيعت نمودي از آن بود. گوته در سال 1749 در شهر فرانكفورت در كنار رود ماين بهدنيا آمد. همان جاييكه هماكنون موزه اي بهنام او قرار دارد. از جواني علاقه وافري به تحقيق و تفحص داشت . او در زمينه كارهاي هنري خلاقيت بيمانند ذهن خود را با واقعيت زمانه در هم ميآميخت و اينچنين اثري سحر آميزي بهوجود ميآورد كه هم رآليست موجود در جامعه را در بر داشت و هم ايده اليسم و رمانتيسم ذهن خلاق او را. گوته اولين آثر خود را بهنام گوتس فون برليشينگن در شهر لاپيزيك سرود كه در آن مبارزي را به تصور ميكشد كه بهدنبال آزادي با اجبارات دوران به مبارزه بر ميخيزد و با فساد موجود ميجنگند تا حقوق بهغارت شده مردم را باز ستاند. در آثار او هميشه مبارزه براي آزادي و احقاق حق و براي پايان دادن به فقر و محنت بزرگداشته شده و خروج از قيود حاكم ظالم ارج گذاشته ميشود. او دشمن سرسخت هرگونه اجبار بود و انسان را ذاتي آزاد ميناميد. آشنايي او با شاعر و مبارز آلماني شيلر تاثيرات عميقي بر او داشت و اين رابطه تا مرگ شيلر در سال 1805 ادامه داشت. گوته عاشق ادبيات شرق بود . او با ترجمه اشعار سعدي بهچنان علاقه و ارادتي به ادبيات و فلسفه شرق و اسلام رسيد كه دل بدان سپرد و چو حافظ شيرازي را شناخت دل و دين از كف بداد و عاشق و ديوانه حافظ گشت. او خود را مريد حافظ ميناميد و دومين اثر جهاني خودرا كه بهنام ديوان شرقي و غربي را به تقليد ازغزليات حافظ سرود . او بهخوبي با ديگر شاعران پارسي آشنايي داشت و از اشعار انها تاثير ميپذيرفت. علت اصلي تاثيرات شگرف رمانتيسم شرقي بر ادبيات شاعران برزگ آلماني را از همين شناخت گوته از فرهنگ و ادبيات ايران ميدانند. عشق به شرق, او را برانگيخت كه بهقول خودش به سرمنشا و سرچشمه معرفت, يعني قران, رو آورد و تا جايي پيش رفت كه بعضيها او را مسلمان ناميدند, ولي براي گوته تفاوتي در اديان نبود و خداي او خدايي بود كه در پهنة زندگي روزمره و در خلال آن و يا قدرت حيات بخش نهفته در طبيعت شناخته مي شد. او شرق را سرزمين ايمان و اعتقاد مي ناميد و شيراز را پايتخت همه شاعران جهان لقب داده بود. گوته بسيار بالاتر از دريچه گوته نگر قومي و كشوري به جهان مينگريست و ارزش انسان را در ذات خدايي نهفته او ميجست. ديوان شرقي –غربي او بعد از اثر جاودان فاوست مشهورترين اثر او بهشمار مي رود. او خود در بارة اين منظومه ميگويد كه هدف نزديك كردن فرهنگ و ادبيات ايران به آلمان بوده و سپس همه را به شناخت شرق فرا مي خواند و آنرا لازمه شناخت معرفت و هستي مي ناميد. او در يكي از شعارش چنين مي سرايد: شرق از آن خداست غرب از آن خداست سرزمين هاي شمالي و جنوب آرميده همه در دست نمايان خدا... او مشرق و بهخصوص ايران را خاستگاه فرهنگ و تمدن بشري و سرچشمة شناخت معرفت انساني ميناميد و ميگفت براي شناخت معنويت انسان بايد آنرا در شرق بهخصوص در ايران جستجو نمود. او با ترجمة آثار سعدي به شناخت از فلسفه شرق دست يافت و با شناخت حافظ شيرازي دل در گرو آن نهاد, او در وصف حافظ چنين ميسرايد حافظ! در مقابل تو اگر انسان خود را همشأن با تو بداند يك ديوانگي بزرگ اوست و در جاي ديگري ميسرايد: گر فرو ريزد ودرهم شكند اين عالم حافظ از شرق به همچشمي تو مي بالم تاثيرات ادبيات شرق و بهخصوص شاعران ايراني بر او آنچنان بود كه معشوق خود رابه تقليد از منظومه يوسف و زليخاي عبرالرحمن جامي, ذليخا و خود را حاتم ناميد. گوته درجايي ديگر در ديوان شرقي –غربي خود در مورد حافظ چنين ميگويد:
حافظ! شاعر حافظ! عارف حافظ! روحاني
گوته هيچوقت شعر حافظ را تفسير نميكرد چون خودرا صالح نميدانست و مي گفت : « بايد شعر حافظ را خواند و از آن لذت برد و در معاني آن ذوب شد و شريان زندگي را كه در اشعار حافظ در جريان است لمس نمود ... و بايد توجه داشت كه اين سخن گوته. يكي از برترين شاعران جهان است.
دكتر راده بوژدويچ استاد برجسته شرق و ايران شناس از دانشگاه بلگراد در مورد تاثيرات رمانتيسم ايران در ادبيات آلمان چنين مينويسد:« اين اتفاقي نبود كه حافظ و سعدي و ديگر شاعران ايراني در ادبيات آلمان ظاهر شدند و اين نيز يك شبه حاصل نشد ,شاعران و متفكرين آلماني براي مقابله با متجاوزين رو به ادبيات رمانتيك آوردند كه ادبيات ايران در آن نقش بسزايي داشت . بيشترين تاثير را حافظ بر گوته داشت و اين نوع ادبيات بعد از گوته در آلمان كه متاثر از معرفت شرق باشد رواج يافت». گوته اساسا ديوان شرقي – غربي خود را به تقليد از حافظ سرود و با وجود سبك چند معني اشعار او , جنبه هاي فرهنگ آلماني نيز در آن به بهترين شكلي حفظ گرديده است.
گوته در سال 1832 در شهر وايمار وفات كرد.
م.مشيري 9 مهر 1383
آوازهاي شاد كودكان فردا
از زبان و براي حاميان مقاومت برحق ملت ايران
در صحنههاي پرشور رزم و تلاششان
آوازهاي شاد كودكان فردا
آوازهاي شاد كودكان فردا
مرا به نبرد فرا ميخوانند
و زيباترين گل خنده هاي اميد
صد باغ گلستان دلم را
شكوفا مي سازند